به گزارش شهرآرانیوز، رخداد عاشورا واقعهای است بینظیر که تاریخ اسلام و تاریخ بشریت، بدیلی برای آن سراغ ندارد. جایگاه بلند عاشورا در تاریخ و فرهنگ بشری، آن را بهصورت رویدادی جاودانه درآورده است که همچون نگین درخشانی بر تارک تاریخ میدرخشد. با وجود دستان تحریفگری که در طول چهارده قرن درصدد تحریف حقیقت ارزشهای نهضت حسینی برآمدهاند، آنچه از عاشورا برای ما به یادگار مانده است، از چنان عمق و غنایی برخوردار است که تا فرجام تاریخ، پیامآور ارزشهای والای انسانی و الهامبخش انسانهای آزاده و خداجو خواهد بود.
عاشورا از دیرباز مظهر عشق به خداوند و تسلیم محض دربرابر او و سمبل قیام در راه دین و آزادیخواهی و شهادتطلبی بوده است. درمیان ابعاد گسترده و گوناگون این رخداد بزرگ، شیفتگان حسین (ع) و دوستداران او، به بعد عاطفی آن تا مدتی نسبتاطولانی، توجه و عنایت بیشتری میکردند.
محافل عزای حسینی و مجالس ذکر مصائب سیدالشهدا (ع) و یاران او در خلال سدههای متمادی، بارها حزن و اندوه شیعیان را برانگیخته و یاد این حماسه فراموشناشدنی را در قلوب آزادگان زنده نگاه داشته است، اما درکنار این برخورد عاطفی -که بیشک آثار و برکتهای بزرگی را برای ما بهدنبال داشته است- بهتدریج رویکردی تحلیلی درمورد واقعه عاشورا شکل گرفته است. در این رویکرد -که البته بیشتر، اندیشمندان و عالمان جامعه به آن گرایش دارند- تلاش میشود درکنار پرداختن به ابعاد عاطفی و حماسی نهضت عاشورا، سایر ابعاد و زوایای آن نیز وارسی و در آنها تأمل شود.
در طول قرنها، دیدگاههای گوناگونی در تحلیل قیام عاشورا بیان شده است و هرکدام از افراد براساس دیدگاه خود این واقعه را بررسی کردهاند. برای سنجش نظریههایی که در طول قرنها، علمای اسلامی مطرح کردهاند، با استاد محمد اسفندیاری، یکی از عاشوراپژوهان صاحبنظر، گفتگو کردهایم. او آثار گوناگونی در تحلیل واقعه عاشورا به رشته تحریر درآورده است.
در عصر حاضر از مشروطه به اینطرف، درباره آن اقدامی که امامحسین (ع) انجام دادند، تعابیر مختلفی مانند قیام، حماسه، نهضت و انقلاب وجود دارد. در سدههای اخیر درباره آن زیاد بحث شده است، اما گذشتگان ما هیچوقت عبارات «قیام امامحسین (ع)» یا اینکه «امامحسین (ع) میخواستند انقلاب کنند» را بهکار نبردند. گذشتگان بیشتر به جنبه مصیبت امامحسین (ع) میپردازند. اگر کلیدواژه گذشتگان و کلیدواژههای امروز را با هم مقایسه کنید، انگار از دو عالم صحبت میکنند. در کتابهای پیش از مشروطه، صحبت از ماتم، عزا، تشنگی و اسارت بوده است و گذشتگان، بعد حماسی واقعه عاشورا را نمیدیدند.
امامحسین (ع) را پس از مشروطه بهمدد دنیای مدرن کشف کردیم. امام میخواست قیام و ظلمستیزی کند. عدهای اشکال میگیرند که حماسه یا انقلاب با عقلانیت، جمعشدنی نیست. عدهای میگویند در ذات انقلاب، خشونت است. برخی میگویند آفت انقلابها، غیرعقلانی بودن آنهاست. این بحثها البته خیلی جدی در کشور ما مطرح نشده است.
گذشتگان ما هم در گذشته به شیوه دیگری مطرح کردند که آیا قیام به شمشیر کنیم یا نصیحت. خوارج معتقد بودند دربرابر حاکمان ظالم باید قیام به شمشیر کرد. شیعیان زیدیه هم چنین نظری داشتند، اما درمقابل اینها گروهی تمایل به نصیحت و اصلاح داشتند. شیعیان میگفتند، چون در عصر غیبت بهسر میبریم و امام معصوم نیست، بهتر است جانب احتیاط را نگه داریم. اما سنیها به این مسئله معتقد نبودند. حرکت امامحسین (ع) حماسی بود و میشود انقلاب، نهضت و قیام هم به آن گفت. امامحسین (ع) انقلاب را با عقلانیت درهم آمیخت و حرکتی صددرصد عقلانی انجام داد.
عدهای از گذشتگان میگفتند حرکت سیدالشهدا (ع) عقلانی نبود. عدهای هم مخالف من هستند و میگویند حرکت امام، مافوق عقل بود. اشتباه اینها این است که نهضت امام را خوب تجزیه نکردند. عدهای بدون تجزیه و تحلیل نظر میدهند.
ابنخلدون عاشق امام بود و میگفت امام صلاحیت خلافت داشت، اما شوکت لازم را نداشت؛ البته برای احترام به امام چیزی به زبان نمیآورد. درمقابل این گروه، معاصران ما میگویند عاشورا را نباید با عقل تفسیر کرد و باید با عشق تفسیر کنیم. اما من درمیان این معاصران به نظریات سه نفر عنایت دارم؛ دو اندیشمند برجسته کشور گفتهاند عاشورا را باید با عشق ببینیم. یکی از استادان صاحبنظر سیاسی نیز معتقد است که عاشورا را با عرفان تفسیر کنید نه فقه. میگویند کار امامحسین (ع)، عشق است؛ امام ندای عشق را شنید و جام شهادت را نوشید. گذشتگان ما حماسه را خوب ندیدند، اما معاصران ما حماسه را خوب دیدند.
معیار در دین، کتاب، سنت و عقل است. با این سه معیار میتوان امامحسین (ع) را بررسی کرد. ما در دین، معیار عشق نداریم. ما در دین، منطقی به نام فوقعقل نداریم. این سه بزرگوار معتقد هستند که نهضت امام، مافوق عقلا بود. اگر نهضت امام مافوق نظر علما باشد، امام مافوق بشر میشود. بین مافوق بشر و بشر مافوق، تفاوت وجود دارد. نمیتوان گفت اباعبدا... (ع) کاری کرد که مافوق نظر علما بود. اگر شما قیام امام را فراعقلی بدانید، کسانی که ایشان را همراهی نکردند، نمیتوانید مذمت کنید؛ چون میگویند امام کاری کردند که در عقل ما نمیگنجید.
پیامهای زیادی پس از مرگ معاویه برای امامحسین (ع) آمد و افراد در این پیامها، گفته بودند که میخواهند با ایشان بیعت کنند. درباره تعداد پیامها روایت زیاد است. میگویند بین ۵۰ تا ۱۵۰پیام بوده است. در نامهها تعدادی موضوع برجسته بود؛ اول اینکه ما شیعه هستیم و جنبش ایجاد شده است و رهبر نداریم. در نامه دیگر هم نوشتند بشتابید، اما امام بهسوی آنها نرفتند؛ زیرا میخواستند با تدبیر و سنجیده حرکت کنند.
امام میفرمایند آمدن من مشروط به این است که بزرگان دین، مرا دعوت کنند و با رأی خرمندان میآیم. مسلم ابتدا پیغام میفرستد که من قابل اعتماد هستم و مردم کوفه با شما هستند، بنابراین بیایید. امام حرکت میکنند که در راه خبر میرسد مسلم بنعقیل به شهادت رسیده است، اما چرا امام بهسوی آنها رفتند؟ اگر امامحسین (ع) نمیرفتند، میگفتند از ترس جانشان نرفتند. من با شواهد تاریخی صحبت میکنم. حرکت امامحسین (ع) استثنا بود و ایشان با دستکش سفید حماسه آفریدند. امام با تدبیر و سنجیدگی عمل کردند.
اینگونه نبود که امام از روز اول نهضت بفرماید پیش بهسوی شهادت، بلکه ایشان قدم بهقدم در هر مرحله تصمیم میگرفت. در دوراهی مرگ یا ذلت، امام شهادت را برگزید و حماسه آفرید، کمااینکه در همین حماسه هم جنبه صلحجویانه وجود داشت.
یکی از کسانی که رخدادهای زیادی برای روز عاشورا در کتاب «اسرارالشهاده» نقل کرده است، فاضل دربندی است. به او اعتراض میکنند که در هفت یا هشت ساعت چگونه این همه وقایع رخ داده است و فاضل دربندی در پاسخ میگوید که وقایع عاشورا در ۷۲ ساعت رخ داده است، نه هفت یا هشت ساعت.
نباید امامحسین (ع) را در شش ماه آخر خلاصه کنیم. بقیه زمانها هم سیره و حجت بوده است و باید آنها را هم ببینیم. دشمنان با تیر و... جسم امام را پارهپاره کردند، اما ما نباید سیره امامحسین (ع) را تقطیع کنیم. تقطیع تاریخ، تحریف تاریخ است. باید درباره بازه زمانی پیش از نهضت عاشورا هم مطالعه کنیم. نهضت عاشورا دو جنبه داشت؛ یکی جنبه حماسی و انقلابی و ظلمستیزانه که از آن با نام «نهضت عاشورا» یاد میکنیم. در صد سال اخیر به این جنبه خوب توجه شده است. از سال ۱۳۴۰ شمسی به اینسو، به این جنبه حماسی و انقلابی نهضت عاشورا، توجه شده است.
گذشتگان ما این جنبه حماسی و انقلابی را کمرنگ میدیدند. امامحسین (ع) نماد مظلومیت بود، اما امروز نماد مظلومیت نیست، بلکه نماد ظلمستیزی، انقلابی بودن و مبارزه کردن هم هست. از نهضت مشروطه به بعد، انگار متوجه شدیم ما نیز نهضت و مبارزهای داشتهایم و آن نهضت، قیام امامحسین (ع) بوده است. این بعد از قیام امام در ۱۲۰ سال اخیر کشف شد. استادمطهری نیز در کتاب «حماسه حسینی» از حماسه سخن گفته و خواسته است ما را به حماسه بودن قیام سیدالشهدا (ع) توجه بدهد.
همچنین دکترشریعتی در سخنرانی با موضوع «شهادت» بیان میکند: «قیام امام استشهادی بود علیه ظلم و با شهادتش، مشروعیت حکومت امویان را از بین برد». اما سیره امام علاوهبر حماسی و انقلابی بودن، یک بعد صلحجویانه و مسالمتآمیز نیز دارد که باید به آنهم توجه کرد.
امام حسین (ع) ۱۰ سال بههمراه برادرش امامحسن (ع) خویشتنداری کرد. ۱۰ سال بعد از شهادت امامحسن (ع) نیز خویشتنداری کرد. بیست سال خویشتنداری سیدالشهدا (ع) در مقام قیام نبود؛ سیره امام، جنبه صلحآمیز و مسالمتآمیز داشت که باید به این بیست سال هم توجه شود. امام در طول این بیست سال نیز حکومت معاویه را نامشروع میدانست، اما یار پادررکاب نداشت و گوشهگیری اختیار کرد. در طول همین سالها سهبار مردم کوفه، امامحسین (ع) را به کوفه دعوت کردند تا پیشوایی مردم را بهعهده بگیرد، اما امام، چون بستر آماده نبود، قبول نکرد.
هنگامی که امامحسن (ع) با معاویه پیماننامه را امضا کردند، دو نفر به دیدن امامحسین (ع) آمدند و پیشنهاد کردند حرف ما را بپذیر و شیعیان را به دور خویش جمع کن و ما را فرمانده قرار بده تا با شمشیرهایمان بهسراغ معاویه برویم، اما امام نپذیرفت. دومینبار در زمان شهادت امامحسن (ع) بود که پیماننامه نقض شد.
اینبار هم عدهای آمدند و امام را دعوت کردند، اما امام اینبار هم نپذیرفت. بار سوم که پیماننامه نقض شد، روزی بود که معاویه از مردم برای ولایتعهدی یزید بیعت گرفت. در این زمان هم عدهای، امام را به قیام دعوت کردند، اما امام سازوبرگ کافی نداشت و قیام را نپذیرفت. بار چهارم بعد از درگذشت معاویه، شیعیان امام را دعوت کردند و امام حرکت کرد. امام در این زمان در مدینه حضور داشت. بیعت نکرد و بهسوی مکه رفت.
بعد از وفات معاویه، از مدینه به مکه آمد. سپس از مکه بهسوی کوفه حرکت کرد. امام چهار ماه و چند روز در مکه ماند. اوضاع را بهدقت بررسی کرد که آیا امکان قیام وجود دارد یا خیر، در این مدت نامههایی از شیعیان کوفه دریافت کرد. از اینجا به بعد به جنبههای عقلانی قیام عاشورا که کمتر دیده شده است، توجه میشود.